به گزارش اصفهان زیبا؛ «مستند سعادتمندان: در شرح حال مرحوم آیت الله عبدالقائم شوشتری»، توسط شبکه قرآن سیما به سال 1395 در 35 دقیقه، تولید و در زمان حیات معظمٌ له روی آنتن رفته است.
آیت الله شوشتری (۱۹ آبان ۱۳۲۵ قوچان– ۱ اسفند ۱۴۰۲ اصفهان) از مجتهدین و عرفای بنام و ولایی بود که همواره نام و یاد امام زمان(عج) را در میان مستمعین و جوانان زنده نگاه میداشت.
آنچه در ادامه میخوانید، متن کامل پیاده سازی شده مستند «سعادتمندان» است که توسط اصفهان زیبا به علاقهمندان و پژوهشگران تقدیم می شود.

بسم الله الرّحمن الرّحیم
آیتالله شوشتری:
بنده اسمم عبدالقائم است، فامیل من شوشتری. پدرم جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ فضل الله شوشتری است. من در شهر قوچان به دنیا آمدهام و در این شهر چند سالی زندگی کردهام. متولد سال ۲۴ هستم، [۱۳۲۴]، و الآن دارد نزدیک به ۷۰ سالم میشود.
«راوی»:
روز تولد امام هادی (علیه السلام) بود؛ شادی تولد دهمین امام شیعیان با شادی تولد فرزندی در یکی از خانههای شهر قوچان، دوچندان شده بود. پدر، نام فرزند را عبدالقائم گذاشت و دعای خیر اهل بیت پیامبر(ص) را، برایش طلب کرد. نیمهی آبان ماه سال ۱۳۲۵ هجری شمسی بود و در شب ظلم و سیاهی، چراغی در دلِ کودکی روشن گشته بود تا به صبح نور و ایمان برسد.
عبدالقائم در خانهای سرشار از عطر تلاوت قرآن و یاد اولیای خدا رشد کرد تا به جایی رسید که، اولین سؤالهای خداجویانه زندگیاش مطرح شد.
حجت الاسلام والمسلمین شفیعی:
ایشان ساکن مشهد بودند، پدرشان مشهد مینشستند و ایشان هم دوران خردسالیشان را مشهد بودند. فرمودند هر وقت که من همراه پدرم میرفتم حرم آقا علی بن موسی الرضا (علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ)، تا که وارد حرم میشدم، میآمدم روبروی ضریح قرار میگرفتم، گویا ضریح را که نگاه میکردم، میدیدم روی ضریح یک ملحفهای هست و یک بزرگواری روی ضریح آرمیده است؛ همین که من وارد میشدم، این ملحفه را کنار میزدند، جواب سلام من را میدادند، دوباره ملحفه را میکشیدند. من یقین داشتم که خُب، ما داریم میرویم زیارت امام رضا (علیه الصّلاه و السلام)، خب تا که سلام دادیم حضرت آمدند و جواب سلام ما را دادند و تصور من این بود که پدر من هم میبیند، این مکاشفهای که برای من شده است را مورد توجه ایشان هم هست و ایشان هم میبیند، لذا تا مدتها به پدرم نمیگفتم؛ تا اینکه یک روز از پدرم پرسیدم چرا حضرت ملحفه را روی صورتشان کشیدند، [پدر] گفتند، کدام ملحفه؟ کی را میگویی شما؟ بعد کمی که بزرگتر شدم، متوجه شدم که این مکاشفه فقط برای من میشده! برای پدرم نبوده است.
«روای»:
تازه ۱۳ ساله شده بود، اما عطش شدیدی در خود احساس میکرد، میخواست بداند، چه کسی است؟ از کجا آمده است؟ خدایش کجاست؟ و برای رسیدن به حق باید قدم در چه راهی گذاشت؟
جانش بیقرار شد، بیقرار رسیدن به حقیقت. [تصاویر از منزل و کتابخانه آیت الله شوشتری]
در سن و سالی که هر نوجوانی به دنبال کشف لذتهای پیرامون خود میباشد، او در جستجوی لذتی دیگر بود؛ لذت رسیدن به حقیقت. با چشمانی کنجکاو نگاه میکرد و میطلبید. عاقبت، «راه»، خود را به او نشان داد. مسافر بود، راهی مدرسه نواب مشهد شد و رخت طلبگی بر تن کرد.
آیت الله محیالدین حائری شیرازی:
سعادتمندان کسانی هستند که توانستهاند در مجرای ولایت الهی قرار بگیرند. این قرآن: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّور»ِ. سعادت، به ولایت الهی است. سعادت، خارج شدن از ظلمت و حرکت به سمت نور است؛ «شهید فهمیده» اینطور بوده است؛ دوستان امام زمان (علیه السلام) کسانی هستند که اینطوری باشند، عالم زمانشان را بشناسند و برای این مجرای ولایتشان همّت به خرج بدهند.
خوب همان طوری که ولایت الله، بدون واسطهی علی (علیه السلام) نصیب کسی نمیشود، ولایت امام زمان(عج) هم بدون واسطهی عالمی که الگوی او باشد نصیب کسی نمیشود؛ این دوست عزیزمان هم، آقای عبدالقائم شوشتری، از شدت علاقهای که داشت که مورد توجه امام زمان [عج] باشد، اسم خودش را عوض کرد، اسم خودش را عبدالقائم قرار داد.
«راوی»:
درس طلبگی و بحث حوزوی، گرچه برایش گیرا و جذاب بود، اما به تنهایی، جان بیقرارش را آرامش نمیداد؛ در کنار آنها به مطالعهی کتب دیگر و آشنایی با سایر مکاتب و ادیان نیز میپرداخت. [تصاویری از مدرسه علمیه صدر بازار]
آیت الله شوشتری:
از ۱۳ سالگی، به راه افتادم به سوی خدا و خیلی علاقه داشتم که اشخاص را ببینم، [اشخاص قدم نهاده در راه خدا را]، خیلیها را من دیدم، ۵۰ نفر خیلی است.
«راوی»:
در همان سالها، برای آموختن ادبیات عرب، به نزد استاد عارف، «حجّت هاشمی» میرفت. هم او بود که شیفتگی شاگرد جوانش را به طی طریق حقیقت دید و او را از عالم اعداد و حساب و کتاب، به عالم عشق و سرمستی جان هدایت کرد.
آیتالله محسن قمی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری:
خودشان هم در بعضی از جاها، در شرح حالشان نقل کردهاند که: به دلیل اعتمادی که آقای حافظیان پیدا کرده بود، ایشان برای من، حاضر شد که علوم غریبه را تدریس کند و در اختیار من قرار دهد، ولی من نپذیرفتم؛ گفتم که من علوم غریبه را میخواهم چه کار کنم؟ من خدا را میخواهم، من محبت خدا را میخواهم، من عشق خدا را میخواهم، عشق امام زمان [عج] را میخواهم، عشق امام حسین [ع] را میخواهم؛ و به خاطر همین بود که آقای حافظیان گفتند که: خیلیها که پیش ما میآیند، دنبال آن علوم غریبه هستند، اما تو جزو معدود افرادی هستی که آمدهای دنبال خدا و دنبال ولایت؛ و لذا خیلی از تعالیمی که ایشان داشت را در اختیار آقای شوشتری هم قرار داد.
«راوی»:
حوزهی علمیهی قم، کانون تجمع عاشقان دین و علم بود؛ خورشید فروزانی بود که در آن روزگار، قلبهای جویندگان حق را گرم میکرد و امید میداد؛ طلبهی جوان هم، پس از مدتی جذب این کانونِ نور شد. بار دیگر کولهبار سفر برداشت و این بار به حوزهی علمیهی قم رفت. همچون تشنهای که به دریای بیکران رسیده باشد، در قم از محضر استادان و عالمان بسیاری استفاده کرد؛ هرکدام جلوهای از حق بودند؛ هرکدام به زبانی از زیبایی و یگانگی خداوند میگفتند؛ هرکدام، بخشی از عطش مرد جوانی را سیراب میکردند که بیخستگی در طلب حقیقت بود.
آیتالله شوشتری:
در مدتی که در قم بودم، اشخاص زیادی را ملاقات کردم که بعضی از آنها مشهور نبودند، شناخته شده نبودند، اما من فهمیدم که اینها خیلی بزرگ هستند، خیلی راه رفته و روش رفته هستند.
«راوی»:
در محضر آیتالله بهجت بود که مجذوب جاذبهی عرفانی و آرامش این بزرگ شد و دیگر رهایش نکرد. شرح حالی از خود برایشان گفت، از جستجوی بیقرارانهاش در طلب حق؛ آیت الله که شوق و ایمان مرد جوان را دید، لطف و محبتش را دریغ نکرد و شروع به راهنمایی و معرفی کتب ارزشمند به وی کرد.
آیتالله شوشتری:
آیت الله بهجت، من درس فقه ایشان میرفتم و ۱۲ سال با ایشان ارتباط داشتم؛ اما درس فقه را هیچ مطالعه نکردم، چون من به خاطر فقه نمیرفتم، من به خاطر عرفان میرفتم ولی چون ایشان کسی را اخلاقاً کسی را راه نمیداد، من آن را بهانه کردم که بتوانم از محضر ایشان استفاده کنم. خیلی بهرهها بردم از ایشان، چون مرد بزرگی بود.
یک شب ایشان از مسجدشان میرفتند به طرف منزل، فاصله هم کم بود، فاصلهی بین خانهی ایشان و مسجد فاطمیه خیلی کم بود، من همراه ایشان میرفتم، پرسیدم که آقا من عجولم، دوست دارم که هرچه زودتر به جایی برسم، چه کار کنم؟ ایشان فرمودند که: من راهی جز این نمیدانم که باید «یحیی صفت» بیابانی شد؛ و دیگر اینکه شما سعی کن که عاشق شوید:
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید،
ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی [حافظ]
آیت الله قمی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری:
من شاگرد کلاس اول دوره راهنمایی بودم و ایشان برای تبلیغ به محل ما آمده بودند در پاکدشت. از ویژگیهایی که ایشان داشت، نفوذ کلمه بود، یعنی کافی بود که یک جلسه با کسی داشته باشند، یک صحبت نسبتاً نه مختصر نه طولانی، و این صحبت میتوانست که رفتار طرف را و اصلا شیوه زندگی طرف را تا ۱۸۰ درجه تغییر دهد؛ و موارد زیادی از این نمونهها همین الآن در ذهن من هست، افرادی که با یک جلسه یا با یک ملاقات با ایشان چقدر تحت تأثیر قرار گرفتهاند؛ و همین الآن هم، افرادی که باز با ایشان ملاقات میکنند، من همان نفوذ کلمه را میبینم.
«راوی»:
جان بیقرار از هرجا که کلام یار را بشنود، به سوی آن میشتابد؛ وی نیز هرگاه وصفِ عالم و عارفی را میشنید، سر از پا نشناخته، راهی میشد تا از محضرش فیض برد؛ به این ترتیب، از مجلس درس عالمانی همچون، آیتالله العظمی حاج سید رضا بهاءالدینی و حاج سید حسین یعقوبیقائنی، بهرهمند گردید. اساتیدی که ایشان همیشه خود را وامدار گنجینههایی میداند که، به رویش گشودهاند.
حجتالاسلام والمسلمین حبیب الله فرحزاد:
ارتباطی که ایشان با بزرگان و شخصیتها و اولیای خدا داشتند، که به تعبیر بنده دلّال محبت و دلّال کارهای خیر و آشنایی با بزرگان بودند؛ بسیاری از شخصیتهایی که ما با آنها آشنا شدیم، مثل مرحوم آیتالله بهاءالدینی، مرحوم آقای دولابی و دیگر بزرگان، رابط و واسطهی آن ایشان بودند. ایشان شوق و اشتیاق فوق العادهای داشتند که اگر در هر شهری و حتی در کشور دیگری مرد خدایی بود و قابل استفاده بود، شناسایی میکردند و خودشان ارتباط برقرار میکردند. از امتیازهای ایشان این است که از آنچه که به ایشان میرسید دریغ نمیکردند؛ حالا چه کتاب برجستهای، مطالب برجستهی عرفانی-اخلاقی یا اساتید و بزرگان. در امور معنوی و مادی واقعا سخاوتمند عمل میکردند.
آیتالله شوشتری:
یکی مثلا علامه طباطبایی بود. یک روز رفتم خدمت ایشان، عرض کردم که: «آقاجان من رفتم طلبه شدم که آدم شوم اما نشدم؛ به من گفتند که اگر ذکر بگویی موفق خواهی شد، اما ذکر هم گفتم ولی موفق نشدم؛ به من گفتند، اگر مسافرت کنی و رجال الهی را ببینی به جایی میرسی، ولی من متأسفانه آنجا هم موفق نشدم؛ حالا بفرمایید که من چه کنم؟»
ایشان دو دست خود را روی صورت گذاشته و در جواب سؤال من اول به شدت گریه کرد و اشک چشمش سرازیر شده بود و از صورت و از چانه ایشان به پایین میریخت. فرمودند: «دوای هر درد بیدرمان خداست». این عین جملهی ایشان است.
البته من با ایشان [؟] داشتم. چهار سال آخر عمرم به ایشان علاقهمند شدم و از محضر ایشان خیلی استفاده کردم. یکی دیگر از دو جایی که من ملاقات کردم و خیلی استفاده کردم، مرحوم آیتالله گلپایگانی بود. آقا سید محمدرضا گلپایگانی. ایشان فقیه بود و خیلی در وادی عرفان نبود. با فلسفه هم ارتباطی نداشت. من از خود ایشان شنیدم که فرمود من فقط یک روز فلسفه خواندهام.
یکی از ملاقاتهایی هم که خیلی دوست داشتم، ملاقات آقای یعقوبی است، الآن هم زنده هستند و ساکن مشهد هستند. یکی دیگر هم آقای حاج اسماعیل دولابی. ۲۷ سال من از حاج اسماعیل دولابی استفاده کردم.
یکی دیگر از کسانی که من در قم ملاقات کردم و خیلی استفاده کردم، آیتالله حسنزادهآملی بود. من دو سال درس فلسفهی ایشان رفتم؛ ولی از صحبتهایی که در جنب فلسفه ایشان میگفتند بیشتر استفاده کردم.
یکی دیگر از کسانی که باز من از محضر ایشان استفاده کردم، آیتالله شیخ ذبیح الله قوچانی بود. شیخ ذبیح الله قوچانی از شاگردان مرحوم آیت الله آسید علی قاضی بود؛ ولی کم از ایشان صحبت میشود، ایشان مرد بزرگی بود.
«راوی»:
حاصل سالها جستجو در وادی عرفان و حقیقت، در کتابی به نام «غم عشق» به قلم ایشان تقریر شده است. این کتاب اولین قدمهای سیر و سلوک برای جوانان را بیان میکند. «خطبههای نور»، مجموعهای از خطبههای آیتالله شوشتری در شهرستان زرند، در سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ است که برای استفادهی دوستداران تدوین شده است.
[طلاب انقلابی]
آیتالله شوشتری:
در رابطه با قبل از انقلاب؛ من از اول قیام حضرت امام(ره) که در مشهد بودم، چون آن موقع من شاگرد آقای حاج شیخ محمدرضا حکیمی بودم و اینها انقلابی بودند. از همان چهار سال اول مشهد، من یک علاقهی عجیبی نسبت به امام خمینی(ره) پیدا کردم. هم از ایشان تقلید میکردم، هم از ایشان تبلیغ میکردم. اعلامیههایی که از طرف ایشان میآمد را ما پخش میکردیم، خیلی هم با هوشیاری عمل میکردیم که گیر نیفتیم، گیر ساواک نیفتیم؛ البته یک دفعه ساواک من را دستگیر کرد ولی خیلی مختصر بود، دو شبانه روز من را بازداشت کردند. و آمدم قم و با همین افرادی که انقلابی بودند و علاقه به امام داشتند و فرمایش ایشان را حجت میدانستند، با اینها بودم. اولین گروهی که از طلبهها مشهور شدند به راهپیماییها، من جزو آنها بودم.
[ارتباط با نوجوانان، جوانان و دانشجویان عرب زبان]
آیتالله قمی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری:
یکی از ویژگیهای کار تبلیغی آقای شوشتری، در همهی دورانهایی که من آشنایی داشتم با ایشان، توجه به هم نوجوانان و هم جوانان بود؛ یعنی کلاس اعتقادات، سرود برای نوجوانها میگذاشتند که ما هم در همین کلاسها با ایشان آشنا شدیم و در عین حال در آن فضای خفقان زمان شاه، طاغوت، ارتباط نزدیکی با دانشجویان آن دانشگاهی داشتند که در محل ما بود و آن دانشجویان را در آن فضا میکشاندند به طرف مسجد و به طرف کلاسهای خودشان، از جمله تعدادی از دانشجویان لبنانی و سوری بودند که قبل از انقلاب در آن دانشگاه درس میخواندند، ایشان توانست یک رابطهی بسیار عاطفی با اینها هم برقرار کند و من به نوبهی خودم، اولین منبر عربی را که در عمرم شنیدم، منبری بود که آقای شوشتری برای این دانشجویان عرب زبان انجام دادند؛ یعنی بعد از اینکه منبر خودشان را به فارسی میرفتند، در یک روستایی در آن محل و خب یک تعدادی از این دانشجویان جمع شده بودند، دانشجویان عرب زبان، بخشی از منبر را ایشان به زبان عربی برای اینها میگفتند و این برای خود من خیلی جالب بود که این هم تسلط ایشان به زبان عربی و هم این انگیزهای که داشتند برای اینکه ارتباط برقرار کنند و اینهایی که مخاطبان جوانی هستند را به هیچ وجه دست خالی از مجلس برنگردانند.
حجتالاسلام و المسلمین فرحزاد:
کلاس درسهایی که داشتند یا جلسات روضه و توسل، یا منبرهایی که داشتند بیشتر جنبهی معنوی و محبتی و مهربانانه و متواضعانه بود. ملاک و چیزی که باعث انتقال میشد، آن مهربانی و محبت و ارتباط قلبی و روحی و سخنانی بود که از دل بر میآید و بر دل مینشیند. ایشان بیشتر از آنکه در اندیشه و فکر افراد یا مغز افراد کار کنند، در دل افراد کار میکردند.
[منبر وعظ که تبدیل به سنگر امامت جمعه شد]
«راوی»:
منبر، مهمترین سنگر روشنگری بود. طلابی که پای مجلس ایشان مینشستند، دریچههای ادراک معنوی را به روی خود گشوده میدیدند و راه سیر و سلوک را میآموختند. منبرِ وعظ در سالهای پس از انقلاب، تبدیل به سنگر امامت جمعه شد. اینک در جایگاه امام جمعه، در یک دست اسلحه، همچون سرباز راستین امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطبهی پرشورشان را برای مردمی میگفتند که پرچم سبز اسلام را در کشورشان برافراشته بودند و طریقت یاران حق را جویا بودند.
حجتالاسلام و المسلمین شفیعی:
من در اولین دیداری که با ایشان داشتم، شاید نزدیک به ۲۰ و اندی [سال] پیش، در اولین دیدار ایشان با اینکه آنوقت امام جمعهی درود بودند و من برای تبلیغ رفته بودم آنجا در شهرستان، رفتم نماز مسجد اعظم که ایشان اقامهی نماز میفرمودند، آنجا حاضر شدم، با اینکه من یک طلبهی خیلی کم سنی بودم ایشان دست من را گرفتند و به اصرار میخواستند امامت جماعت را به من بسپارند و خودشان مأمون بشوند، البته من نپذیرفتم چون خیلی کم سن بودم ولی ایشان مشی خیلی متواضعی دارند و خصوصا نسبت به سادات، ویژگی خاصی دارند، خیلی احترام عجیبی دارند.
[کلاهدوزان] داماد آیتالله شوشتری:
اکثر مخاطبان ایشان نسل جوان هستند با اینکه مثلا سن و سالی از ایشان گذشته و اینجور تیپها مثلا حالا بیشتر علمایی رفتار میکنند، اما ایشان نه؛ به خاطر آن تواضعشان و به خاطر آن سعهی صدرشان، اکثرا جوانها جذب ایشان میشوند. با نسل جوان سر و کله زدن خیلی حوصله میخواهد، شما یک چیزی را بخواهید از صفر یادش بدهید، مثلا در یک وادی دیگری است و باید یواش یواش او را بکشید و در راه بیاورد، خیلی حوصله میخواهد و ایشان این شرح صدر را داشتند.
فرزند پسر آیتالله شوشتری:
حاج آقای شوشتری در کنار اینکه پدر بزرگوار ما هستند، استاد عزیز ما و میشود گفت که دوست من هستند. من خب چون در سنین کودکی، قبل از بنده سه تا خواهر بودند، برادر هم سن و سال نداشتم، حاج آقا خیلی صمیمی و خیلی با حالتهای لطافت و دوستانه و خلاصه جوری با من برخورد میکردند که درد و دلی را که به ایشان میگفتم شاید به دوستم هم نمیگفتم. ارتباط ایشان با من جوری بود که من در دوران، میشه گفت که بحران نوجوانی و اوایل جوانی را در کنار ایشان خیلی به راحتی سپری کردم.
فرزند دختر آیتالله شوشتری:
حاج آقا خیلی باز فکر میکنند و روحانی نیستند که بسته باشند، که روی تفریحات فرزندانشان، حالا ما بیرون میرفتیم، لب دریا میرفتیم، حاج آقا هدفشان این بود که مثلا ما کنار دریا میرویم چی را به ما یاد بدهند؟ «توحید» را؛ و من یادم میآید در کودکیهایم در کنار دریا بلند بلند این دو بیت را میخواندم:
به دریا بنگرم دریا تو بینُم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینُم
اینجوری شده که من الآن روی تربیت فرزندم این موضوع را پیاده میکنم. به دشت و کوه میرفتیم هم همینطور، یعنی همهی کارهایشان هدفمند بود و هدف اصلی برای ایشان، آموزههای توحیدی، آموزههای عرفانی بود که یعنی خودشان در واقع در زندگیشان با سلوکشان یکی بود.
«راوی»:
انتظار فرج در نگاه ایشان، تنها یک آرزوی قلبی نبود، اعمالی بود که باید نور آن زندگی مؤمن را متحول و درخشان میکرد همچنان که به دوستان و یاران و طلاب، خواندن پیوستهی دعای فرج را یادآوری و تأکید میکردند، زندگی کردن در مسیر ظهور دوازدهمین امام را نیز یادآور میشدند.
[انتظار فرج را در مسئله تبعیت از ولایت معنا میکرد]
آیتالله قمی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری:
دعوت ایشان به مسئلهی امام زمان (علیهالسلام) با برخی از دعوتهایی که در آن زمان، دعوت به امام زمان (علیهالسلام) را بهانهای قرار داده بودند برای فرار از مسئولیتهای اجتماعی و یک رویکردهای انحرافی، کاملا متفاوت بود. ایشان دعوتشان به مسئلهی امام زمان (علیهالسلام) در حقیقت دعوت به انقلاب بود، و بعد از پیروزی انقلاب هم دعوت به تبعیت از امام و رهبری، اینها بود؛ به گونهای که در منطقهی ما کسانی که جزء جرگهی اولین شهدایی بودند که در دوران دفاع مقدس و حتی قبل از دوران دفاع در انقلاب و مبارزه با ضد انقلاب به شهادت رسیدند، از شاگردان آقای شوشتری بودند؛ یعنی ایشان انسانهایی تربیت کرده بودند که انتظار فرج را در مسئلهی تبعیت از ولایت معنا میکردند و ترجمه میکردند.
حجتالاسلام و المسلمین فرحزاد:
ایشان نقش فوق العادهای داشتند در اینکه طلاب حوزه را به مسائل معنوی و سیر و سلوک سوق دهند و جلساتی که توسل به امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) در آن بوده است چه در منزل خودشان و چه در منزل رفقا، از برنامههایی بود که ایشان احیا کردند و حتی پیادهروی آن موقع به وسیله طلابی که به ایشان ارادت داشتند، سوز و عطش و عشق امام زمان (علیهالسلام) را در آن طلاب احیا میکردند و آنها را پیاده به جمکران میبردند. آشنایی ما از همان موقع با ایشان شروع شد و یک حالت فوقالعادهای در ایشان بود، در اینکه شوق و اشتیاق امام زمان (عج) و اولیای خدا در ایشان خیلی قوی بود و نوعا در جلسهی درس اخلاق یا روضه که صحبت میکردند، افراد را منقلب میکردند، و جرقهی اولیهای که در بسیاری از طلبههایی که با ایشان آشنا بودند در مسائل معنوی به وسیلهی ایشان زده شد.
حجت الاسلام والمسلمین شفیعی:
توصیه به تلاوت قرآن و انس با قرآن، توصیهی زیادی نسبت به استغاثهی دائمی خدمت حضرت ولیّعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مشی متواضعگونهای که ایشان دارند واقعا سرمشق برای من بوده است و از ابتدا که به عنوان شاگرد خدمت ایشان بودهام خیلی توانستم استفاده کنم.
دختر آیتالله شوشتری:
میگفتند که امام زمان (عج) وقتی که ظهور کنند، یار باسواد میخواهند که به علم و تکنولوژی روز مسلط باشد، یعنی همیشه دیدشان اینگونه بوده است که امام زمان (عج) از تکنولوژی روز استفاده میکنند و شما باید بدانید و شما باید طبق روز پیش بروید در کنار این دینی که از حضرت محمد (صلّ الله علیه وآله وسلم) گرفتهاید، در زندگی خود و در درس خود پیاده کنید و همیشه اخلاقتان جوری باشد که الگویی برای افراد و برای دوروبریهایتان باشید.
دختر دیگر آیتالله شوشتری:
از ویژگیهای برجستهی اجتماعی حضرت آقا ولایت مداری و تابع رهبری بودن ایشان است و همیشه به ما فرزندانشان توصیه میکردند که در اجتماع همیشه تابع رهبری و ولایت مدار باشید. و همیشه یکی از توصیههایی که به ما فرزندان خود میکردند این بود که، همیشه ارتباط خود را با اهل بیت (ع) در طول روز قطع نکنید، سعی کنید که به وسیلهی زیارت آل یاسین یا زیارت عاشورا یا زیارت هر یک از ائمه اطهار (علیهالسلام)، ارتباطتان را با اهل بیت (ع) در طول روز داشته باشید.
«راوی»:
کسی که دلش به یاد خدا و گفتارش با کلام خدا عجین باشد، از فیض پیوستن به دریای بیکران رحمت الهی، برخوردار میگردد، همین رحمت است که به زندگی مؤمن آرامش و اطمینانی عمیق میبخشد، همین پیوستگی مدام و انس با سرچشمههای نور الهی است که زندگی ایشان را سرشار از طمأنینه و صبر و اطمینانی قلبی کرده است.
آیتالله قمی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری:
جناب آقای شوشتری، انصافا درد دین دارند و سوز و عشق و محبت به امام زمان (علیهالسلام) در همهی وجودشان دارند و لذا آیتالله العظمی گلپایگانی (رحمت الله علیه)، ایشان میفرمودند که اگر من چند نفر مثل حاج عبدالقائم شوشتری در حوزه داشتم، میتوانستم کارهای بسیار بزرگتری انجام دهم، چون در حلقههای نزدیک به آیتالله گلپایگانی بودند و آقای گلپایگانی خیلی به آقای شوشتری اعتماد و اطمینان داشتند. و شاگردان آقای شوشتری بعدها جزو حلقههای نزدیک به دفتر امام (ره) بودند و بعدها خیلی از شاگردان دیگر ایشان در مسئولیتهای مختلفی مثل مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و در عرصههای مختلف مشغول خدمت به این نظام هستند. علاقه خاصی هم از صمیم قلب و همراه با شعور، نه فقط شور و احساس، ایشان به مقام معظم رهبری [حفظه الله] دارند، به گونهای که علیرغم اینکه خب حال ایشان از نظر جسمانی خیلی مساعد نیست، هر موقع که تهران تشریف میآورند، اصرار میکنند که من بتوانم خدمت مقام معظم رهبری برسم، نماز بخوانم و دست ایشان را ببوسم.

حجتالاسلام و المسلمین فرحزاد:
ایشان هم در این مسیر رساندن به کمالات شاگردها و دیگران، در عین اینکه نقشآفرینی مهمی داشتند ولی جوری رفتار میکردند که خودشان حائل نشوند و به قول ما بُت نشوند و حق دیگران را ادا کنند و در عین حال خودشان را کنار بکشند که خودشان مطرح نباشند. و ایشان واقعا از مال و جان و آبرو و هستیای که خدای متعال به ایشان مرحمت کرده، در این راه واقعا برای رساندن اهل سلوک و دوستداران اهل بیت کم نگذاشته و کوتاهی نکردهاند.
داماد آیتالله شوشتری:
ایشان صلح کل هستند. با همه مهربان و با همه دوست هستند و با همه مثلا… اینجوری بگویم که سعهی صدرشان خیلی زیاد است، معیارشان فقط شیعه بودن مرتضی علی (علیهالسلام) است. یکی شیعه باشد دیگر ایشان با او صلح هستند، دوست هستند، آشتی هستند.
فرزند آیتالله شوشتری:
میتوانم خلاصه کنم که حاج آقا هم سعیشان بر این بوده است که در هر جایگاهی که قرار میگیرند، بهترین باشند و این را هم به ما بیاموزند که ما هم سعی کنیم در هر جایگاهی که قرار میگیریم بهترین باشیم.
دختر آیتالله شوشتری:
حاج آقا دریایی از محبت هستند، باید به ایشان بگوییم که ایشان در واقع عالمی کامل، عارفی کامل، که ریشه در مکارم اخلاقی دارد.
فرزند آیتالله شوشتری:
کنار دریا بودیم و همیشه تشنه و شاید آنجوری که باید استفاده از حضور ایشان نکردیم. ولی همیشه مدیون ایشان هستم. هر چیزی که در زندگیام دارم، هر چیزی که در زندگیام دارم، مدیون ایشان هستم.
«راوی»:
آیتالله شوشتری، زندگی پربار خود را صرف جستجوی حقیقت و گذر سیر و سلوک الهی و انتقال گنجینهی ادراکات خود به نسل جوان و مشتاق کردند، باشد که روزگار بهرهمندی و کسب فیض، از این گنجینه، برای عاشقان طریقت و حقیقت مستدام و طولانی گردد.
حجتالاسلام و المسلمین شفیعی:
عمرشان را وقف خدمت به خلق کردند.
آیتالله قمی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری:
وقتی میگوییم که ایشان مرد خدا است، واقعا هم عشق به خداوند و هم عشق به کسانی که عاشق خداوند هستند، عاشق امام زمان(عج) هستند، عاشق ولایت هستند در وجود ایشان شعله میکشد.
حجتالاسلام و المسلمین فرحزاد:
ایشان طالب و سالکی است که بسیار عاشق این است که به کمال انسانیت برسد.
آیتالله شوشتری:
قرآن کتاب آسمانی است، کتاب خداست و توصیهی من به جوانان این است که، این کتاب را که کلام الله است، اولا بخوانند، ثانیا در ترجمهی آن کار کنند، ثالثا در تفسیر آن کار کنند و انشاءالله تعالی از رموز نهفته در آن استفاده کنند.