به گزارش اصفهان زیبا؛ کتاب «سیصد تصویر»، به قلم هوشنگ مظاهری (متولد ۱۳۳۴)، توسط انتشارات رنگینه، به سال ۱۳۹۰ در ۵۶۴ صفحه منتشر شده است و نسخهای از کتاب که در دست ماست، چاپ یازدهم در سال ۱۳۹۸ را نشان میدهد.
این کتاب، درواقع تجمیع دو کتاب قبلی نویسنده با نامهای «آرامگاه ارامنه در اصفهان» و «آرامگاه خارجیان در اصفهان» است که به همراه مطالب دیگر و تصاویری از اصفهان عصر ناصرالدین شاه، برگرفته از آرشیو تصاویر عکاس پیشرو آلمانی «ارنست هولتسِر» (Ernst Hoeltzer)، مجموعه ارزشمندی را ایجاد کرده است.
آنچه در ادامه میخوانید، صفحه 248 الی 253 کتاب است که سخنرانی نویسنده با موضوع «نقش غربیان مدفون در اصفهان، در انتقال فرهنگ ایرانی»، در همایش ملی ایران شناسی (1381) میباشد.

نقش غربیان مدفون در اصفهان، در انتقال فرهنگ ایرانی
گذر تاریخ نشان داده است که انتقال بخش وسیعی از فرهنگ هر ملت، به دست اتباع بیگانه ساکن آن کشور صورت میپذیرد. در کشور ما نیز زمانهایی از گذر تاریخ به صورتهای گوناگون گواهی میدهد که با سکونت هرچه بیشتر خارجیان در کشورمان، به سبب انتقال فرهنگی به دست همان قشر، نقش حضور ایران در جهان رو به افزایش بوده، و در هر برههای که اسکان آن قشر رو به کاهش نهاد، تبلور این نقش کمرنگ گردید.
حضور مورد نظر، آنگونه حضورهای چند روزه و یا دیپلماتیک را شامل نمیشود، نظیر جهانگردی و یا سفر مسئولان سایر کشورها و همچنین اقامت چند ساله شاغلین دیپلمات سفارتخانهها، که در جهت انجام کاری مشخص و کلیشهای در هر کشوری اسکان میورزند. بلکه این حضور باید از روی اختیار، آزادی و بعضاً توام با عشق و علاقه باشد و بدین سبب هر آنچه را که از فرهنگ، یعنی باورهای مردم آن سرزمین درک میکنند، دستاوردی مطابق با واقع بوده و انتقال آن نیز بدون کاهش و یا افزایش صورت پذیرد. حضور غربیان در ایران، به گونه ای اینچنین از اوایل قرن هفده میلادی از شهر اصفهان آغاز شد و با ظهور و سقوط حکومت ها، دچار نوسانهایی تلخ و شیرین گردید. اینجانب در جهت بررسی مستند این ادعا، آمار مندرج در کتاب منتشره خود را، تحت عنوان «آرامگاه خارجیان در اصفهان» که به صورتی آشکار، توجیه کننده حداقل، نقش خارجیان در گذشتهی خاکسپاریشده در شهر اصفهان را در بر بگیرد، مورد بررسی قرار داده و در طی هر قرن سعی در اثبات آن، با توجه به موارد مورد اشاره فوق را دارم.
تعداد ده قطعه سنگ بدون تاریخ است و تاریخ بقیه نشان می دهد که در طول قرن هفده ٦٢ تن؛ قرن هیجده ۲۷ تن؛ قرن نوزده ۳۹ تن؛ و قرن بیست، ۹۰ تن از اتباع کشورهای بیگانه و عمدتاً از کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان و هلند در شهر اصفهان خاکسپاری شدند. با توجه به اینکه این آمار در برگیرنده سنگهای روی خاک است. تعدادی از میان رفته و یا به زیر خاک فرو رفته اند؛ مضافاً بر آنکه تعداد سکونتکنندگان بسیار بیش از این بوده ولی یا قبل از درگذشت مبادرت به ترک ایران کردند و یا پس از حیات پیکر آنان به خارج انتقال یافت.
نگارنده با بررسی اجمالی شرح حال صاحبان همان قبور باقی مانده از خارجیان، به اهمیت نقش کمی و کیفی برخی از ایشان، در انتقال فرهنگی و گسترش حضور کشورمان در جهان بسنده میکنم. طبیعی است نقش آنانی نیز که در پی سکونت متوالی ایران را ترک گفتند، بسیار بوده و خود پژوهشی گسترده می طلبد.
در بین درگذشتگان قرن هفده، تعداد بسیاری چهره غیر فرهنگی، اما مهم به چشم می خورند، از قبیل ویلیام بل، عضو اولین هیئت بازرگانی انگلستان به ایران «صاحب قدیمیترین سنگ قبر به تاریخ ١٦٢٤ م.» رودلف استادلر، ساعتساز شاه صفی صفوی، و نخستین تولیدکننده ساعت در ایران؛ دو تن از مدیران شرکت هلند هند شرقی؛ برنارد، خدمتگزار ویژه شاه عباس اول صفوی؛ دولتوال، بازرگان نامی عصر صفوی به همراه چند تن اعضای خانواده اش؛ و میرانویج سفیر لهستان.
اما از اولین انتقال دهندهی موثر فرهنگ در آن عصر، که تا حال حاضر حرکتش اثر خود را حفظ کرده است باید از رافائل دومان نام برد. سرپرست هیأت مذهبی کاپوسنهای ایران در قرن هفدهم، همچنین سرپرست هیئت مزبور در خاور نزدیک و هندوستان، پژوهشگر فرزانه، نویسنده نامدار و ریاضیدان ماهر. در سال ۱۹۹۴م کتابی با بیش از ٤٠٠ صفحه، تحت عنوان رافائل دومان از سوی انجمن تاریخ خاورمیانه، به قلم فرانسیس ریشارد، ایران شناس، فهرست نویس و نسخه شناس برجسته فرانسوی انتشار یافت، در مقدمه آن آمده است:
«دومان در سال ١٦٤٧م به اصفهان رسید و از سال ۱٦۵۰م تا سال در گذشتش به سال ١٦٩٦م عضو مقدم و سرپرست هیئت کاپوسنهای فرانسه به شمار می رفت که به سال ۱۹۲۹م، در پایتخت باشکوه ایران صفوی استقرار یافت. وی دوستدار علم و پژوهشگری فرزانه بود. در مشاهدات خود دقت بسیار به کار برد و در عین حال مترجم بسیاری از سفرایی گردید که از اروپا به دربار شاه ایران اعزام شدند. وی همچنین در بسیاری از گفتوگوهای سیاسی و بازرگانی شرکت جست. دفتر بزرگی از خود درباره مکاتباتی که به اینسو و آنسو نوشته شد، و یا خود نوشت، نگهداری کرد که بسیاری از آنها، تاکنون در دست مانده و اینک انتشار می یابد. شرح حال وی روشنگر بسیاری از رویدادهایی می باشد، که بین ایران و اروپا تا نیمه دوم قرن هفدهم رخ داد.»
دومان از خود خاطرات بسیار باقی گذارد که همه مربوط به ایران، اخلاق، رفتار و کیفیت زندگی ایرانیان است، به ویژه آنچه مربوط به سالهای ١٦٦٠ تا ١٦٦٥م، و از آن به بعد تا سال ١٦٨٤م میباشد. دفتر خاطراتی نیز از وی، در رابطه با ژزوئیتهای اصفهان در دست است. راهنما و روشنگر دانشمندی که اروپائیان بسیاری را در تامین نیازهای متعدد آگاهی داد. نویسنده ای نامدار و زبردست بود. با مسافرین پژوهشگری که به ایران آمدند، همراهی بسیار کرد. از جمله تاورنیه، تونو، شاردن و کمپر، که همه از دانسته های او بهره فراوان برداشتند.
یکی از میسیونرهای نامدار جهان، به نام الکساندر دورود فرانسوی، که تغییردهنده مذهب مردم کشور ویتنام از بودا به مسیحیت و تغییردهنده خط و زبان آن کشور می باشد، به هوای دومان به اصفهان آمد و البته قبل از وی درگذشت. از دورود نیز آثاری در دست است.
در قرن هیجده نیز تنی چند از نام آوران، در اصفهان خاکسپاری شدند، از جمله دکتر ادوارد پاژت دانشمند نامدار و فرستاده انگلستان به دربار اورنگ زیب پادشاه هندوستان؛ یاکو لواشوف، پسر ژنرال سناتور لواشوف، فرمانده کل قوای روسیه در قفقاز و ایران و همچنین عضو مجلس سنای روسیه و لویی گیلهرم دولتوال.
ولی از نقطه نظر فرهنگی میتوان به ماتیوس فان لایپزیگ مدیر شرکت هلند هند شرقی، اشاره کرد که شرح رویدادهای ایام مدیریتش را در ایران به کشورش گزارش نمود. ولی از وی شایستهتر از ژاکوب روسو سخن به میان آورد، سر ساعتساز شاه سلطان حسین و به عبارتی اولین رئیس صنف ساعتساز ایران، پسرعموی ژان ژاک روسو، نویسنده فیلسوف و متفکر نامی، اعزامی لویی چهاردهم پادشاه فرانسه به ایران و از بستگان ساموئل روسو مستشرق انگلیسی. هرچند ژاکوب به مدت ۱۸ سال در ایران به سر برد و پیشرفت شایان توجهی کرد، ولی همچون پسرعمویش فعالیت فرهنگی و سیاسی نداشت. ولی در مقابل پسر وی ژان فرانسوا خاویر، که در اصفهان متولد شد، در طی سالهای کودکی و جوانی بسیار از فرهنگ ما گرفت. هرچند به فرانسه مهاجرت کرد، ولی بعدها طی ماموریت مهمی به ایران آمد.
همچنین نوهی روسو و فرزند فرانسوا خاویر به نام ژان باپتیست لویی ژاک روسو، به عنوان دبیر دوم سفارت فرانسه به تهران آمد و موفق به دریافت نشان درجه دو خورشید، از فتحعلی شاه قاجار گردید. در مجموع پسر و نوهی روسو دو تن از سیاستمداران و مستشرقان بزرگ فرانسه از آب در آمدند.
شایان توجه است که سبب کاهش شدید حضور اتباع بیگانه در طی قرن هیجده، انقراض حکومت باثبات صفوی و در پی آن ظهور و سقوط حکومت های کمثبات و یا بیثبات بود! ولی با آغاز قرن نوزده، و ثبات سلطنت دودمان قاجار، این بار علاوه بر شهر اصفهان که سکونت خارجیان در آن ادامه و افزایش یافت، شهرهای تهران، تبریز، شیراز، رشت، کرمان و کم و بیش شهرهای دیگر هم مورد استقبال در جهت اسکان دائم و حتی خاکسپاری غربیان قرار گرفت. از عهد فتحعلی شاه که تعدادی دانشجو توسط عباس میرزا، به سوی غرب گسیل شدند، ورود فرهنگ غرب به ایران نیز آغاز شد. چهره های خاکسپاری شدهی غیر فرهنگی اما مهم آن قرن، عبارتند از ایزیدر بروسکی، ژنرال ارتش ناپلئون و محمدشاه قاجار، همچنین طراح جنگ هرات، و بنا به ادعایی برادر شاعر معروف، لئون بروفسکی، پسر ژنرال نیز به خدمت دارالفنون درآمد. دیگری مهندس شوالیه خاویر هومر دوهل، جغرافیادان، عالم و کاشف نامدار فرانسوی؛ و دیگری بوتان دانشمند علوم آزمایشگاهی.
اما از انتقال دهندگان فرهنگ ایرانی، میتوان از کلادیس جیمز ریج نام برد، زبانشناس، خاورشناس و باستان شناس برجستهی انگلیسی که از آثار وی در رابطه با ایران کسانی چون سرهنری لیارد، باستان شناس و سیاستمدار نامدار انگلستان بهره برداری کردند. دیگری پژوهشگری چون جورج مال کولم، برادرزادهی سرلشکر شوالیه سرجان مالکولم، ادیب نامدار انگلیسی؛ و دیگری دکتر اندرو جوکس که سفرنامهای از او در دست است، نمایندهی شرکت هند شرقی و نمایندهی سیاسی در خلیج فارس؛ جوکس جراح، در زمرهی نخستین پزشکانی به شمار می رود که درمان بیمار و از جمله آبلهکوبی را به روش غرب در ایران بنیانگذاری نمود.
در قرن بیستم نیز، چهره های غیر فرهنگی صاحب منصب در اصفهان، خاکسپاری شدند، از قبیل پاکستن اولین کنسول آمریکا در اصفهان، دکاور مدیرعامل بانک روس، و خانمها آیدین و ایزاک از بنیانگذاران و دبیران اولین دبیرستان دخترانه اصفهان و… هرچند حضور انتقال دهندگان فرهنگ ایرانی «خارجیان مقیم اصفهان» در قرن بیستم میلادی درخششی ویژه پیدا کرد ولی فقط تا دهه ۸۰ آن دستی غنی داریم.
سه تن آنان ارامنهی مهاجر از کشورهای منطقه به اصفهان بودند. آرام آلچوجیان نویسندهی نشریات، آرامیرمیان صاحب مقاله و کتابهای متعدد در رابطه با ارامنهی ایران به ویژه فریدن و اصفهان؛ و سومی پاسکال آراکلیان، عامل جذب گردشگر به ایران، مهمان نواز و عتیقه شناس ماهر، و نجات دهنده آثار عتیقه ایران از خطر نابودی.
مهندس ارنست هولتسر آلمانی، با ۳۵ سال اسکان در اصفهان، عکاس نامدار ظل السلطان گردید، و هر چند یک فرد صاحب منصب در صنعت تلگراف به شمار می رفت، ولی دست به گردآوری مطلب و عکس زد که حاصل آن کتاب ارزشمند «ایران در یک صد و سیزده سال پیش» است.(*)
جیمز گارلند انگلیسی، در اصفهان آموزشگاه دایر نمود. ۳۵ سال در میان اقلیت کلیمی به سر برد، رساله «حفظ الصحه» (حفظ تندرستی) را منتشر ساخت و در آن سعدی شیرازی را رحمه الله علیه خطاب کرد.
ارنست ج کریستوفل، بنیانگذار سازمان بهزیستی ایران، و بنیانگذار سازمان جهانی حمایت از معلولین جهان (CBM) و همچنین پایهگذار موسیقی نابینایان در ایران.
این فرد آلمانی تبار که پس از دورود، دومان و گارلند، آخرین میسیونر نامدار جهان، به خاک سپرده شده در شهر اصفهان، به شمار میرود، در طی ۷۹ سال عمر شریف خود حادثه دو جنگ جهانی را به چشم دید، سالها رنج اسارت و اهانت را تحمل کرد، ولی لحظه ای از امر خدمت به قشر معلول کشورهای آلمان، ترکیه و ایران غفلت نورزید. پایه گذار موسیقی نابینایان در ایران گردید که به سبب همین هنر، انتقال فرهنگ ما سرعت بیشتری به خود گرفت. همه روزه نام وی در بسیاری از نقاط جهان بر سر زبان هاست. ۳۰ سال پایانی عمر خود را در ایران به سر برد، و بنیانگذار سازمانی گردید که امروزه در بیش از ۱۰۰ کشور با اجرای بیش از ۱۰۰۰ طرح و یا پروژه امدادرسانی، یک NGO عظیم و فعال در سطح جهان است. برخی گزارشهای مثبت آن مرحوم در رابطه با ایرانیان در کتابی تحت عنوان «ارنست ج کریستوفل، پدر نابینایان شرق» به قلم فریدز اشمیت کونیک، به رشته تحریر درآمد و در تیراژی وسیع به زبانهای مختلف انتشار یافت. نگارنده نیز تمامی آن را به فارسی منتشر ساختم. در متن گزارش سالانه سازمان مرکزی کریستوفل که در آلمان مستقر است، همه ساله نام اصفهان به عنوان شهر پایه، به سراسر جهان انعکاس مییابد! ضمناً بر سر آرامگاه این شخصیت برجسته بود که انگیزه نگارش کتابهایی چند در نگارنده پدید آمد.
آخرین فرد مهم، پرفسور آرتور پوپ، خاورشناس نامدار آمریکایی است. در سال ١٩٥٢م که ریاست بخش صنایع خاور نزدیک در مؤسسه صنایع ظریفه شیکاگو را عهدهدار بود به ایران آمد و در حضور نخست وزیر، تمامی وزرا، نمایندگان مجلس و سایر بزرگان سیاسی کشور سخنرانی مبسوطی در رابطه با ارزش و اهمیت آثار تاریخی ایران ایراد کرد و در پی آن با بهرهبرداری از وسیعترین امکانات دریافتی، خدمات ارزشمندی به ایران و جهان نمود. حضور در نمایشگاههای هنری و صنایع ایران، در کشورهای خارجی به منظور معرفی، گردآوری و نگارش مجموعهای به نام آثار صنایع مستظرفهی ایران، در شش جلد ضخیم؛ با هزینه کردن مبلغی بالغ بر ۱۵۰۰ میلیون ریال آن روزها، صرف جمع آوری مجلدات، ۲۰۰ کلیشهی بزرگ، ۱۵۰۰ عکس سیاه و سفید، ۳۵۰ نقشه و ۸۰ فصل، توسط ٦٥ فرد زبردست و متخصص.
پرفسور پوپ که به همراه همسرش، در کنار رودخانه زایندهرود اصفهان خاکسپاری گردید، در زمان حیاتش به جهانیان اعلام داشت «دو هزار سال است که دنیای متمدن جدید، قریحه ایران را در زیبایی و خلق زیباییها ستوده است. معماری و نقاشی هند شمالی، زیر نظر صنعتگران ایران پدید آمد، و هیچ کشوری نیست که از هنر و صنعت ایران به نحوی متأثر نشده باشد.»
پی نوشت:
(*) در آن روزهای ایراد سخنرانی، هنوز کتاب با ارزش «هزار جلوه زندگی»، از ارنست هولتسر انتشار نیافته بود.
(**) نگارنده در چند مکان علمی از جمله دانشگاه اصفهان، و محافل اجتماعی و هنری همچون خانه هنرمندان اصفهان، و از همه برتر نخستین همایش ملی ایران شناسی در خردادماه ۱۳۸۱، در حضور دکتر حبیبی رئیس بنیاد ایران شناسی «معاون اول اسبق رئیس جمهور» و همچنین شرکت کنندگان ایرانی و خارجی، متن فوق را به صورت سخنرانی مطرح ساختم. متن مکتوب و مصور، در صفحه ۴۶۳، کتاب مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران شناسی، مسائل عمومی ایران شناسی، انتشار یافت. بنیاد ایران شناسی، انتشارات(۱۳)، همایشنامهها (۵)، سال ۱۳۸۳.
سخنرانی در همایش ملی ایرانشناسی