به گزارش اصفهان زیبا؛ در نگارش این مقاله دچار نوعی دوگانگی بودم؛ از سویی، جریان چپ و روشنفکری سعی دارد در مقالهها و مصاحبههای خود، نقش دانشگاه و دانشجویان را در مبارزههای علیه استبداد پهلوی پیشتاز و برجسته نشان دهد؛ از سوی دیگر، در بررسی خاطرههای شفاهی، به نقش پررنگی از دانشجویان اصفهانی در مبارزهها برخورد نکردم. اصفهان پیش از انقلاب تنها دانشگاه اصفهان را دارد (علومپزشکی نیز جزئی از دانشگاه اصفهان بود) و دانشگاه صنعتی نیز تازه در سال 56 تأسیس شد؛ اما میتوان گفت، دانشجویان اصفهانی نیز (فارغ از هویت صنفی)، با بصیرت علمی و نیروی جوانی که داشتند، در صحنه حوادث انقلاب در میان تودههای مردم حضور فعال داشتند و نقش مؤثر ایفا میکردند.
در ادامه، برخی از خاطرههای پیشگامان مبارزههای انقلاب اسلامی اصفهان را میخوانیم.
تغییر هژمونی و آغاز انسجامیابی مذهبی در سال 53
سید محمود حسینی: سال ۵٣ که به دانشگاه اصفهان رفتیم، بالای چهارهزار دانشجو در دانشگاه اصفهان بود و اکثرا در رشتههای علوم پایه و علوم انسانی بودند. مدیریت دانشگاه سعی میکرد یک فضای آزاد برای ارتباطات دختران و پسران ایجاد و به این وسیله جریان مبارزهها را مقداری کُند کند. بیشتر دانشجویان دختر بدون حجاب بودند، چادر ممنوع نبود؛ ولی دختر چادری دانشجو به تعداد انگشتان دو دست بود؛ تعدادی نیز روسری سر میکردند.هنگامی که وارد دانشگاه شدیم، یک حرکت مذهبی مبارزاتی سازمانیافته وجود نداشت. در دهه ۴٠ یک انجمن اسلامی در دانشگاه بود که مبارزاتی نبود؛ بلکه فعالیتهای علمی و کارهای خیر میکرد که خودش منحل و جمع شد.
ما هیچ انسجامی با گروههای چپی نداشتیم. اینهایی که در تظاهرات ١۶ آذر دستگیر شدند، چپی و مارکسیست بودند.ورودیهای سال ۵٣ فضا را تغییر داده و نسل متفاوتی بودند که اکثرا از دبیرستان «سعدی» و «ادب» بوده و از دوران دبیرستان با هم آشنا بودند و این یک زمینه برای انسجامیابی مذهبی شد؛ باوجوداین، تا پایان سال ۵۴، مبارزان مسلمان دانشجو تحت هژمونی مجاهدین خلق فعالیت میکردند. از سال ۵۵ بوق انضباط آهنین گروههای چریکی مخصوصا مجاهدین خلق از سر مذهبیها برداشته شد و نجات پیدا کردند. اینجا بود که هستههای مطالعاتی شکل گرفت و عمده آن در سطح دانشگاه بود.

(گفتگو با دکتر سید محمود حسینی، فعال دانشجویی دوران انقلاب و استاندار اصفهان در دولت اصلاحات)
16 آذر و تحصن در سلفسرویس دانشگاه اصفهان
محمد اژهای میگوید: اولین سالی بود که از مدرسه حاجیهخانم امین، حدود چهارپنج نفر دانشجوی دختر محجبه با چادر مشکی، وارد دانشگاه اصفهان شده بودند؛ یعنی ما تا سال قبلش دانشجوی محجبه در دانشگاه اصفهان نداشتیم. آنها در طول سال هم با چادر رنگی، مثل چادرنماز در دانشگاه شرکت میکردند؛ یعنی کسی اجازه اینکه چادر مشکی سر کند، نداشت. سالی که من وارد دانشگاه شدم (سال 53)، گزینشی از دانشجویان تکمیلی انجام شد و چند نفر از مدرسه بانوامین قبول شدند و حضور اینها رنگ دیگری به دانشگاه داد (یکترم بعد از من وارد دانشگاه شده بودند). این اتفاق، تصلب دانشگاه را کاملا شکست؛ همه هم تعجب میکردند که سواد علمی اینها اینقدر بالا بوده که نتوانستند آنها را در مصاحبه حذف کنند.
در تحصن 16 آذر، این دانشجویانِ محجبه به سلفسرویس دانشگاه آمدند. بچههای مذهبی نگرانی داشتند که نکند آسیب به اینها برسد و وقتی تحصن شروع شد، قاعدتا تا بعدازظهر طول کشید. دانشگاه نسبتا خلوت شده بود. از مسئولان دانشگاه، آقای دکتر علی شریعتمداری که آن زمان رئیس دانشکده علوم تربیتی دانشگاه اصفهان بود، تنها عضو هیئتعلمی بود که در کنار بچهها حرکت کرد.گارد رژیم وارد عملیات شد. اطراف سلفسرویس با شکستن شیشههای یک طرف سلف و پرتاب گاز اشکآور، به تعبیری تحصن را به اغتشاش کشاندند و بچهها مجبور شدند از پنجره و درها فرار کنند. ما مقداری تحمل کردیم تا این خواهرها بتوانند از در خارج شوند؛ چون فرار برای آنها مشکل بود. خودبهخود در خروج ما تأخیر ایجاد شد. گاز اشکآور بیشتر اذیتمان میکرد و فرارمان یک مقدار مشکلتر شد؛ ولی این لطف را داشت که توانسته بودیم اول خواهرها را از سلف رها و بعد فرار کنیم.
تظاهرات دانشجویی در 20 دقیقه
خاطره دیگری که از آن دوره دارم، اولین تظاهرات دانشجویی دانشجویان در سطح شهر بود که در مقابل دبیرستان صائب (ابتدای خیابان صائب) برگزار شد. وقتی بچهها در پیادهروها جمع شدند، عکسهای آقای طالقانی و آقای منتظری (چون آن زمان زندانیان سیاسی مطرح بودند) عَلَم شد و شعارهایی مثل آزادی زندانیان سیاسی داده شد. بیست دقیقه طول کشید تا این تظاهرات تمام شود. وقتی نیروهای پلیس رسیدند، بچهها متفرق شده و دانشجویان به هدف خود رسیده بودند؛ من هم مسیر عباسآباد را طی کردم و از حادثه جدا شدم. این حرکت اولین حرکت دانشجویی سطح شهر بود که بیرون دانشگاه انجام شد و تأثیر خیلی خوبی هم داشت؛ بهخصوص اینکه بعد از شهادت حاجآقا مصطفی خمینی بود و آرام بودن برای بچهها خیلی سخت بود.
محمد اژهای ادامه میدهد: حرکتهای خوبی که در سطح اصفهان انجام میشد و تأثیر مستقیمی هم روی دانشگاه داشت، جلسههای روز دوشنبه استاد پرورش در مسجد آیتالله خادمی (کوچه حاج رسولیها) بود که بعد از نماز مغرب این جلسه تشکیل میشد. قاریان خوب سطح شهر مثل آقای زعفرانی و دیگران تلاوت قرآن انجام میدادند و بعد تفسیر یکساعته آقای پرورش بود. مسجد حاج رسولیها مملو از دانشجویان و بچههای انقلابی سطح شهر میشد و وقتی جلسه تعطیل میشد ساعت 9 شب، در این فضای چهارباغ پایین، احساس میکردی تظاهرات است؛ با آن حجم دانشجویانی که آمده بودند و بهخصوص عزیزانی که از خوابگاه دانشگاه اصفهان آمده و شهرستانی بودند و شیفته معارف اسلامی و علاقه خاصی به آقای پرورش داشتند.

تصویر بازسازیشده از 16 آذر 1332 دانشکده فنی دانشگاه تهران- این تظاهرات دانشجویی در اعتراض به ورود «نیکسون» (معاون رئیسجمهوری وقت آمریکا) و برقراری مجدد ارتباط دولت ایران با انگلیس پس از کودتای ۲۸ مرداد بود که سه نفر از دانشجویان «مصطفی بزرگنیا»، «احمد قندچی» و «مهدی شریعت رضوی» به دست عمال شاه به شهادت رسیدند.

نمایی از دانشگاه اصفهان- امروز

مرحوم دکتر علی شریعتمداری چهره شاخص دانشگاه اصفهان
گارد دانشگاه: طراحی عملیات به نفع دانشجو!
احمد زمانی: در نیمه دوم سال 57 دانشجویان هم مثل مردم، جرئت و جسارتشان بیشتر شده بود و بهصراحت خواستههای سیاسیشان را مطرح میکردند و در اعتصابها شرکت میکردند.آن موقع که دوره دانشجویی من بود، در دانشگاههای بزرگ، سازمان انتظامی با عنوان گارد، وظیفه سرکوب تظاهرات و اعتصابهای احتمالی را داشت. رئیس گارد دانشگاه اصفهان آقایی بود به نام تیمسار تاجیک و یک سال بعد از او، آقایی بود به نام سرگرد صبوری. من آقای سرگرد صبوری را چون اصفهانی بود، میشناختم. میدانستم که خودش طرفدار انقلابیون است.
من از هیچکدام اینها برخورد خیلی شدید و خشونتبار در دانشگاه اصفهان ندیدم؛ یعنی در تظاهرات و اعتصابها مأموران حضور پیدا میکردند؛ درحدیکه دانشجویان متفرق شوند؛ ولی ما خوشبختانه شهید و مجروح نداشتیم.کلمه «طراحی عملیاتی» برای من و شما که غیرنظامی هستیم، ناآشناست. دانشگاه اصفهان شیب تندی به سمت کوه صفه دارد. ایشان مأموران خود را از بالا سراغ بچهها نمیفرستاد؛ بلکه از پایین میفرستاد. سن و سال مأموران معمولا بالاتر از دانشجوها بود؛ بهخصوص در زمستان که اوجش بود؛ چه سال 56 و چه سال 57 اینها معمولا پالتو میپوشیدند و سپر دستشان میگرفتند. کلاه نظامی سرشان و باتوم دستشان بود. با این وضعیت اینها میخواستند دنبال بچههای دانشجو بدوند، نفس کم میآوردند.
موتور حرکتهای دانشجویی با شریعتی روشن شد
محمدعلی کاروان: شدت برخورد ساواک در همین سال 56 بود که به دستگیری دانشجوها اقدام کرد. آن موقع مصادف بود با فعالیتهای دکتر علی شریعتی که سخنرانیهای ایشان پخش میشد و تقریبا موتور انقلاب در دانشگاهها و بین دانشجوها با نوارها و کتابهای ایشان روشن شد. میتوان گفت ایشان یکی از کسانی بود که بر دانشگاهها و دانشجوها مؤثر بود. سخنرانیهای ایشان دانشجوها را از آن حالت انزوا و تکرویهای مبارزاتی خارج کرد و دانشجوها شروع کردند به مبارزات جمعی و برپایی تشکلها و مبارزههای خیابانی و حملهها و اعتصابها.بیشتر اعتصابهای دانشجویی در تهران اتفاق میافتاد؛ البته اصفهان هم تأثیرپذیر بود؛ ولی بیشتر فعالیتهای دانشجویی در تهران و دانشگاههای تهران بود.

خانه موزه دکتر شریعتی در تهران
قبولی دانشگاه با سهمیه ساواک!
دکتر منصور کاشانی نقل میکند: ما دو بار در دانشگاه تعطیلی داشتیم؛ یک بار، سال 57 بهخاطر مبارزههای انقلاب، دانشگاه اعتصاب بود و تعطیل شد که زمان زیادی طول نکشید؛ چراکه انقلاب در دانشگاههای اصفهان زودتر از جاهای دیگر به ثمر رسید؛ یک بار دیگر هم در دانشگاه یک بازنگری در پرونده دانشجویان انجام شد و چند نفر از عناصر ساواک از دانشگاه اخراج شدند. خاطرهای در این خصوص دارم که حیف است نگویم.یکی از کارهایی که بعد از تعطیلی دانشگاه انجام دادیم این بود که پرونده قبولی دانشجویان در دانشگاه را بررسی کردیم.
یکی از دانشجویانی که در یکی از رشتهها قبول شده بود، پدرش جزو عناصر ساواک بود. ظرفیت آن رشته تحصیلی 30 نفر بود و ایشان نفر 31 بود که از اتفاق یکی از آن 30 نفر نیامد و ایشان ثبتنام کرد. وقتی پروندهها را بررسی کردیم، متوجه شدیم این فرد امتحان نداده و با سهمیه ساواک قبولشده است. آن زمان کاری انجام دادیم که برای تاریخ انقلاب ماندگار شد. یک گروه 9 نفره تشکیل دادیم و روی پرونده با محوریت سه موضوع کار کردیم تا تصمیم بگیریم ایشان در دانشگاه بماند یا برود.
اول، بررسی کردیم اگر ایشان امتحان میداد، آیا قبول میشد یا نمیشد؛ دوم اینکه، آیا وجود پدرش بهعنوان یکی از عناصر ساواک تأثیری بر روند تحصیل ایشان دارد یا ندارد و سوم اینکه آیا خودش برای ساواک کار میکرده یا فقط پدرش ساواکی بوده است؟ این سه را بررسی کردیم و نهایتا نتیجه گرفتیم که اگر خودش امتحان میداد، قبول میشد و همکاری با ساواک هم تأثیر نداشته است. اجازه دادند ایشان در دانشگاه درسش را ادامه بدهد و الان از افراد مؤثر در مسائل علمی است و برای نظام کار میکند.
دانشکده پزشکی و انجمن اسلامی جوانان پیرو خط امام
کاشانی ادامه میدهد: «قبل از انقلاب در اصفهان با محوریت آقای دکتر حمید طالقانی تشکیلاتی به اسم انجمن اسلامی جوانان پیرو خط امام راهاندازی شد. کار عمده این انجمن، حفظ روحیه انقلابیون بود. محوریت فعالیتهای آنان نیز مطالعه کتابهای شهید مطهری، حضرت امام(ره)، آقای دستغیب و علامه طباطبایی بود. خلاصهاین کتب را به شکل جزوه آماده میکردند و در اختیار بچههای انقلابی قرار میدادند. آنها هم این کتابها را مطالعه میکردند و جواب تعدادی از پرسشهای خود را میگرفتند. ما از این طریق سعی کرده بودیم ارتباط خوبی بین بچههای انقلابی در سطح اصفهان بهوجود بیاوریم.»

نمایی از دانشگاه علومپزشکی اصفهان- امروز

سردر شمالی جدید دانشگاه صنعتی اصفهان
جرقههای انقلاب در دانشگاه صنعتی اصفهان (آریامهر)
مصطفی اژهای روایت میکند: سال 56 زمانی بود که استخدام شدم و همکاری خودم را با دانشگاه صنعتی اصفهان شروع کردم. این دانشگاه در آن موقع نیمه ساخت بود و چند کلاس و چند دانشکده نیمهکاره و آمفیتئاتر که کلاسهایش در آنها شکل میگرفت داشت و 500-600 دانشجو بیشتر نداشت. اولین جرقهای که در دانشگاه صنعتی ایجاد شد، به مناسبت شهادت دکتر علی شریعتی بود. دلیلش هم این بود که دانشگاه صنعتی راهنمای قبلی نداشت. آن زمان، سال اول تأسیسش بود و دانشجوهایش هم سال اولی بودند. از طرف دیگر، دانشگاه صنعتی 25 کیلومتری شهر اصفهان قرار داشت و این فاصله باعث میشد کمتر اخبار شهر به دانشگاه نفوذ کند؛ البته بودند افرادی که اطلاع داشتند؛ اما میترسیدند بروز بدهند؛ اسمش هم بود دانشگاه صنعتی آریامهر و اصلا مال آنها بود.

مصطفی اژهای کارمند دانشگاه صنعتی اصفهان در دوران مبارزات
حوادث دانشگاه صنعتی اصفهان
یک روز گارد آمد دم فلکه دانشگاه مستقر شد. دانشجویان داخل دانشگاه تحصن کردند و گارد مجبور شد وارد دانشگاه شود. یادم نمیرود، صبح بود، ما کنار ساختمان ایستاده بودیم. کنار پنجره یک خانم ایستاده بود . او یک آجر قزاقی پرت کرد به طرف یکی از این مأموران گاردی . خورد روی دستش و اسلحهاش افتاد. همین امر موجب شد فرماندهشان دستور حمله بهطرف خوابگاهها را بدهد. دانشجویانی که زرنگ بودند از خوابگاهها آمدند بیرون و رفتند به سمت کوه و از دانشگاه دور شدند. یک سری از بچهها که اغلبشان از شخصیتهای وزیر و ارتشیهای آن زمان بودند، اینها داخل اتاقهای خودشان رفتند. آنوقت گاردیها با باتوم و لگد دربهای اتاقها را شکستند و دانشجویان را که اکثرا هم با لباسزیر بودند، بردند. پاسگاه ژاندارمری تقریبا جلوی کوه امامزاده سید محمد بود. آنها تقریبا 40 نفر بودند.مسئول معاونتِ دانشجویی آقای زمانخان بود که فرد بسیار آگاه و مطلعی بود. روز بعد من دم اتاق معاونت دانشجویی بودم که دیدم چند نفر با کلاه شاپو و لباس مشکی و کراوات سفید و عینک دودی وارد دانشگاه شدند و به معاونت دانشجویی گفتند: «ما این اسامی را میخواهیم و با ایشان کار داریم. »او با شهامت بالایی گفت: «درست است من معاونت دانشجویی هستم، ولی اگر شما اسم میخواهید، بروید از رئیس دانشگاه بگیرید. اسمی در اختیار من نیست» و خیلی محکم جلوی این حرکت ایستاد.
حمله به گارد با آب جوش!
اژهای در ادامه میگوید: «در همان حین که گارد در دانشگاه ریخته بود، تعدادی از دانشجویان شلنگهای آتشنشانی را از قرقره درآوردند و یکطرف لوله را به دستشوییهایی که آب گرم داشت، وصل کردند و خوب لوله سه اینچی معلوم است فشار آب در آن نیست؛ فقط بهصورت آفتابهای آب از آن پایین میریخت. همان شب با مبالغه اعلام شد در دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشجویان با آب جوش به ساواک حمله کردند!»
تبدیل تریا به تکیه!
در ادامه گزارش جالبی از ساواک اصفهان، مورخ 56.9.17 را میخوانیم (منبع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان اصفهان، جلد 1، صفحه 84).
موضوع: تریای دانشکده علوم تربیتی
در انتخابات اخیر هیئتمدیره تریای دانشکده علومتربیتی، عوامل مذهبی دانشگاه با فعالیتهای زیادی انتخاب شدند و امور تریا را زیر نظر دارند. در تریا قبلا ضبطصوت وجود داشت و عکسهای مختلف بر دیوارها بوده و دانشجویان دختر و پسر توأما در اینجا نشسته و ساعاتی را به آرامش میگذراندند؛ لیکن اخيرا ضبطصوت از تریا خارج و تمام عکسها و تزیینات جمعآوری و به جای آن، آرمها و شعارهای مذهبی بر درودیوار نصب شده و تریای مذکور تبدیل به تکیه شده است.
نظریه شنبه: ضروری است افرادی روشن و وارد به امور مذکور مسئولیت تریا را به عهده بگیرند و دست عوامل مذهبی از آن کوتاه شود.
نظریه یکشنبه: مفاد خبر و نظریه شنبه مورد تأیید است. اسامی هیئتمدیره انتخابشده متعاقبا اعلام خواهد شد./ سپهر
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است./ الهام
نظریه جمعه: نظریه چهارشنبه تأیید میشود./ پژواک
نظریه ۱۰ هـ: با رئیس دانشگاه در این مورد مذاکره خواهد شد که رسیدگی و اقدام لازم را به عمل آورند.نماز جماعت دانشگاهیان (نماز وحدت) در زمین چمن مقابل مسجد دانشگاه اصفهان، 10 آبان 1357.

نمازجماعت دانشگاهیان (نماز وحدت) در زمین چمن مقابل مسجد دانشگاه اصفهان، 10 آبان 1357