به گزارش اصفهان زیبا؛
فعالیت وسیع بهاییان در دهه 50
در دهه 50 با فعالیت وسیع بهاییان در ایران و حمایت زیرکانه حکومت پهلوی از آنها مواجه میشویم. اتفاقاتی که در این سالها رخ میدهد یکی واگذاری رانتی 50درصدی از سهام بانک صادرات به شخصی بهایی به نام «هژبر یزدانی» است؛ همچنین «ثابت پاسا» مالک کارخانههای نوشابهسازی پپسیکولا و بزرگترین برج تهران است.
دربار، ارتش و کابینه هویدا نیز در احاطه بهائیت قرار دارد. طبیعتا این وقایع در کشور و در اصفهان که بهائیت را انحراف از تشیع و فرقهای منفور و صهیونیستی ساخته دست استعمار میدانند، واکنشهایی دارد.احمد زمانی، استاد تاریخ، میگوید: «بانک صادرات توسط مردم و علما تحریم شد. صادرات در آن زمان مهمترین بانک خصوصی ایران با سههزار شعبه در سرتاسر کشور بود. بانک صادرات حتی در شهرها و روستاهای کوچک هم شعبه داشت؛ درحالیکه هیچ مؤسسه دولتی دیگری در آن مناطق نبود.
بخشی از سهام این بانک برای کارمندان آن بود که البته مقدارش خیلی زیاد نبود؛ به همین دلیل گاهی کارمندهای بانک پیش روحانیون میآمدند و میگفتند که سهام این بانکها متعلق به ماست. خواهش میکنیم که به مردم بفرمایید ما را تحریم نکنند، به ما تعرض نکنند و به بانک ما آسیب نرسانند.»رضا طیبنیا، از اعضای سابق انجمن حجتیه در اصفهان، میگوید: «فقط سهام بانک صادرات به هژبر یزدانی واگذار نشده بود؛ حتی کارخانه قند نقشجهان واقع در خوراسگان اصفهان را که متعلق به برادران همدانیان بود، به او واگذار کردند. همدانیان را تحتفشار گذاشتند که این کارخانه را به هژبر یزدانی بفروشد. فقط این کارخانه یا بانک نبود، هر طرفی که میرفتید و هرجا که باغها یا مزرعه آبادی دیده میشد، کنار آن تابلویی به نام کشت و صنعت هژبر یزدانی بود!»
سیدمهدی طباطبایی میگوید: «بهاییان در زمان شاه چندین برابر بزرگ شدند؛ ازجمله اینکه هویدا میگفت من بهاییام. البته هویدا بهایی نبود؛ اصلا دین نداشت. یا میگفتند بهاییان کنگره آنچنانی دارند؛ درحالیکه چهارتا آدم شاخشکسته میآوردند آنجا بهعنوان بهایی. اکثر تبلیغات آنها در روستاهای دوردست بود. خلاصه بهاییان بزرگتر از آنچه بودند نشان داده میشدند.»
بههرحال در چنین فضایی بود که ایده مبارزه با بهائیت مطرح شد و انجمن حجتیه (یا انجمن مبارزه با بهائیت)، توسط شیخ محمود حلبی تأسیس شد.

نمونه پوستر انجمن حجتیه در سال 58 که نشان از همراهی آنها با انقلاباسلامی در آن مقطع دارد
پایهگذاری انجمن حجتیه
مرحوم حجتالاسلام محمود حلبی در سال ۱۲۸۰ شمسی در مشهد به دنیا آمد. او آموزشهای ادبی و عربی را در همان مشهد آغاز کرده، نزد اساتید بنام آن شهر به تحصیل مشغول شد. او در مسائل اخلاقی و عرفانی متأثر از مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود که در مشهد مقیم شده بود. مرحوم حلبی که در دوره نخست، افزون بر فقه و اصول به فلسفه نیز علاقه وافری داشت، بهتدریج به مکتب معارف مشهد که از سوی میرزامهدی غروی اصفهانی بنیاد گذاشته شده بود گروید و از فلسفه دست کشید. کار عمدهاش پس از شهریور 1320، کارهای تبلیغی در قالب منبر بود.
در این کار مهارت و شهرت خاصی به دست آورد. او در سالهای نهضت ملیشدن نفت نیز فعالیت تبلیغیسیاسی داشت؛ اما پسازآن از فعالیت سیاسی رویگردان شده و دوسال بعد به تهران آمد و به همان کار خطابه مشغول شد. در این زمان فعالیت بهاییان در سراسر ایران گسترش زیادی یافته بود. مرحوم حلبی با ایجاد تشکیلات منظمی که بعدها به انجمن حجتیه شهرت یافت، مبارزهای را برضد بهائیت آغاز کرد. این تشکیلات تا سال 1357 با نهضت امام خمینی(ره) همراهی نداشت و از سوی ساواک اجازه فعالیت داشت؛ اما در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی با صدور بیانیههایی، از انقلاب اسلامی حمایت کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت خود را ادامه داد تا در سال 1362 بهدلیل موضعی که داشت تعطیل شد. مرحوم حلبی در ۲۶ دیماه ۱۳۷۶ درگذشت.

جنگ نمایشی پپسی و کوکا
حیدر رحیمپورازغدی در کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» صفحه 132، در نقد انجمن حجتیه و انحراف در مبارزات انقلاب چنین میگوید:
«گروهی توانستند القا کنند که “کوکاکولا” اسلامی است و “پپسیکولا” بهایی است! و نبرد اسلام و کفر، تبدیل به جنگ مسخره کوکا و پپسی شد و تحجری را آفریدند که حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم آنگاه که در دهه اول انقلاب در مجلس بحث واردات و مالیات “کولا”ها طرح شد، رئیس مجلسی که نمیخواست به شکل مذهبی و علنا از کوکاکولای مسلمان! در برابر پپسیکولای بهایی دفاع کند، به شکل مردمی و ملی به دفاع از کوکاکولا پرداخت؛ غافل از اینکه امروز نامها جابهجا شده است و در آینده ۴۴ دانشگاه معتبر و بزرگ جهان هرگونه کولایی را آلوده و زیانبار و برخی ترکیب کولا را نجس دانسته و برخی به اعتبار اینکه سهمی از سود هر “کولا” وقف پایداری صهیونیزم جهانی است آن را رجس هم میدانند؛ اما آن مسئول محترم گفته بود که کوکاکولا نوشابه دوستداشتنی مردم ایران است و سپس به یاری بسیاری نمایندگان مجلس شورای پنجم که محلّل ورود دومخردادیها و مقدمه مجلس ششم بودند! راه گسترش انواع “کولا”های غربی را در کشور اسلامی ما هموار ساخته و در همین فرصت، خرفتی یا خائنی نفوذی با لحن عدالت خواهانه! فریاد برآورد: چرا همه نوشابهها مالیات بدهند و دوغ پاستوریزه مالیات ندهد؟!»

سیدضیاءالدین علیانسب در کتاب «جریان شناسی انجمن حجتیه» صفحه 23 چنین میگوید:
«صاحب و امتیازدار کارخانه پپسیکولا “ثابت پاسال” بهایی بود! لیکن آنها [انجمن حجتیه] ثابت پاسال و دیگر سرکردگان و زمامداران بهائیت را رها کرده و با یک شیء بیزبان درافتاده بودند. در حرمت نوشیدن پپسی که از طرف علمای وقت صادر شده بود، بحثی نیست؛ سخن در اصلینمودن مبارزه با پپسی است؛ بهنحویکه گویا حکم حرمت صرفا بر آن نوشابه جاری بود و دیگر مظاهر و مفاسد سیستم مباح بود که اینچنین به فرعیات میپرداختند.»

کتاب «در شناخت حزب قاعدین زمان» در صفحه 55 چنین میگوید:
«انجمن [حجتیه] اعضای خود را بسیج کرده تا با مغازهداران تماس بگیرند و آنان را با روش تشویق و تهدید از فروش این نوشابه [پپسیکولا] منع کنند و گاهی پیشنهاد میدادند که حاضرند در ازای عدمفروش پپسی با مغازهدار تشریکمساعی کنند تا کوکاکولا و کانادا سهلتر به دستشان برسد و هنگامیکه فعالیت آنها روی یک مغازهدار نتیجه میداد، آن را یک پیروزی و فتح تلقی مینمودند».

کتاب «در شناخت حزب قاعدین زمان»، به قلم عمادالدین باقی، از اولین کتابهایی بود که ضربه سختی به بدنه انجمن حجتیه زد. این کتاب در سال 62 در تیراژی بالغ بر 88هزار نسخه به چاپ رسید

دامادهای علامه محمدتقی جعفری- نشسته از چپ مهندس عبدالعلی مصحف (از فعالین انجمن حجتیه اصفهان)- نفر ایستاده از راست فضل الله صلواتی (از اعضای انجمن)
مسئولان انجمن حجتیه در اصفهان
مرحوم سیدرضا میرمحمدصادقی در کتاب خاطرات خود «دُرد و دَرد» صفحه 114 میگوید:
«انجمن حجتیه در اصفهان از تشکیلات منظمی برخوردار بود. افرادی چون علیاکبر پرورش، که بعدها از انجمن جدا شد، مهندس حسین علوی (هماکنون در اصفهان مسئول امور حجتیه است)، مهندس مصحف (داماد علامه جعفری) و مهندس اقاربپرست از اعضای آن بودند. برخی همچون حسین گلبیدی با انجمن سمپاتی داشته و در جلسات آن شرکت میکردند. انجمن حجتیه اصفهان جلسات خود را با اطلاع ساواک برگزار میکرد؛ بدان معنا که زمان و مکان جلسه را اطلاع میدادند. در جلسات آنها از بحثهای سیاسی خبری نبود و از همین رو رژیم با جلسات آنها مشکلی نداشت».
یک منبع اینترنتی درباره انجمن حجتیه مینویسد:«در بین روحانیان حوزههای علمیه اصفهان نیز افراد بسیاری بودند که تمایلاتی به انجمن داشتند؛ از جمله آیتالله خادمی، مرحوم آیتالله شمسآبادی (نماینده آیتالله خویی در اصفهان)، احمد امامی (مسئول مدرسه علمیه ذوالفقار)، فقیهایمانی، موحد ابطحی، شیخ مهدی مظاهری و حسن امامی. گزارشهایی نیز از تمایلات و همراهیهای بانوی مجتهده فروغ امین وجود دارد.»
منبع مذکور در ادامه مینویسد: «از دکتر مرتضوی بهعنوان مسئول رسمی و از مهندس علوینیا، عبدالعلی مصحف، مهدی اقاربپرست، مهندس عندلیب، مهندس عبودیت، ناجی، مهندس رضا میرمحمد صادقی، درخشندهپور، تدین، حاجمیرزا ابوالقاسم کوپایی، حاجمیرزا علی تابش، کرباسی، آرماننیا و نیلفروشان بهعنوان کادر اصلی انجمن در اصفهان یاد میکنند. بخش عمده آنان در اوایل انقلاب دارای مقام اجرایی در سطح استان و آموزشوپرورش بودند. بخش دیگری نیز در حوزه بازار فعالیت داشتند و جزو سرمایهداران معروف بهشمار میآمدند.»
حجتالاسلام مهدی اژهای میگوید: «آقایان مهندس مصحف و پرورش جزو چهرهها بودند؛ چون ابتدا مبارزه با بهائیت بود. این طبیعی بود که همه عشق به امام زمان(عج) داشتند، طبیعی بود که همه در این مبارزه موافق بودند و عدهای از آنها تشکیلات و سازمان تشکیل داده بودند و عدهای هم کار اینها را تأیید میکردند. بعضی علمای اصفهان هم با ایشان بیارتباط نبودند؛ مثلا در قم آقای ابوالقاسم خزعلی از طرف امام اجازه گرفته بودند که حتی گاهی وجوهات شرعیه برای این جریان خرج شود.»
انجمن حجتیه در اصفهان (بهطورغیررسمی) مؤسسات خیریه فراوانی را اداره میکرد؛ ازجمله مؤسسه ابابصیر که در سال ۱۳۴۶ با هدف خدمترسانی به نابینایان تأسیس شده بود و آن به عهده افرادی نظیر مهدی اقاربپرست، عبدالعلی امامی و مهندس سبقتی بود. برخی مراکز ازجمله دارالایتام، بیمارستان حجتیه، بیمارستان عسگریه، انجمن خیریه بانوان، مؤسسه ازدواج و همسریابی، کانون قرضالحسنه، بنیاد خیریه همدانیان، دبیرستان فاطمیه و کانون علمی و تربیتی جهان اسلام، توسط اعضای انجمن حجتیه اصفهان اداره میشد.
امام همکاری با اوقاف شاه را حرام اعلام کرد
مخالفت علنی شیخ محمود حلبی و جدایی استاد پرورش از انجمن حجتالاسلام مهدی اژهای برای ما میگوید:
«شاه میخواست از دولت عربستان الگو بگیرد و تشکیلات روحانیت را که استقلال داشت، تحت سلطه قرار بدهد. مقدماتش را هم اعلام کردند. بنا شد که حتی اوقاف برای مساجد مُبلّغ بفرستد. عدهای ازنظر علمی در حوزه افراد ضعیفی بودند؛ مثلا در حد یک روضهخوان بودند و سواد چندانی نداشتند. به خاطر یک مَبلغ ماهیانه که اوقاف به اینها میداد، وارد این جریانات اوقاف میشدند. امام این ترفند رژیم را با یک اعلامیه ظاهرا هشتمادهای خنثی و همکاری با اوقاف را حرام اعلام کردند.در همان زمان شیخ محمود حلبی به اداره اوقاف تهران رفت و با آقای منوچهر آزمون، رئیس اوقاف، ملاقات کرد. عکس ایشان در همان نشریه اوقاف هم چاپ شد و یک مصاحبه دوسهصفحهای هم داشتند. به آزمون گفت ما همهجوره با شما همکاری میکنیم و در قضیه حج به شما روحانی معرفی میکنیم و… که یک نوع مخالفت علنی با بیانیه امام بود. این کار باعث غوغایی در انجمن شد و تمام کسانی که به مرجعیت معتقد بودند، با ادامه همکاری در انجمن متزلزل شدند و کسانی که مقلد امام بودند، از انجمن جدا شدند. یادم هست آقای حلبی به اصفهان آمده بودند و جلساتی تشکیل میشد. استاد سید علیاکبر پرورش نقل میکردند که چندساعت با آقای حلبی بحث داشتیم و به ایشان میگفتیم: چرا شما این کار را کردید؟ چرا از رژیم شاه و از اوقاف حمایت میکنید؟ ایشان گفته بود: من مجتهد هستم و نظر اجتهادی من این است که باید این کار بشود و به کار امام ایراد است. آقای پرورش هم فرموده بودند، من مقلد امام هستم و نمیتوانم با شما همکاری داشته باشم. ایشان همان زمان از تشکیلات انجمن جدا شدند.»
«انجمن حجتیه» و تز «اسلام منهای روحانیت»
سیدحمید روحانی در کتاب «نهضت امام خمینی» جلد سوم، صفحات 161 تا 168 مینویسد:
«روشنفکران» ماسونی از دورههای گذشته انجمنهای گوناگونی برای رخنه در مراکز دینیروحانی، پدیدآوردن کژراهه در آیین اسلام و تکبعدیکردن آن تشکیل داده بودند. یکی از این انجمنها «انجمن مهدویه» نام داشت و مهمترین مأموریت آن، دورداشتن مسلمانها از فعالیت اجتماعی و جاانداختن تِز استعماری «جدایی دین از سیاست» بود.در پی رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ این انجمن به «انجمن تبلیغات اسلامی» تغییر نام داد. در سومین ماده اساسنامه آن انجمن آمده بود:«… این انجمن به هیچیک از احزاب سیاسی بستگی ندارد و هر نوع فعالیت سیاسی و تبلیغ مرامی در داخل آن ممنوع است.»این انجمن پیوسته در میان تودههای مسلمان و مراکز مذهبی پراکنده میساخت که «اسلام، تنها دین عبادت است»! یک نفر مسلمان واقعی باید فقط در اندیشه امور آخرتی باشد.
کار دنیا و کشور را به دنیاداران واگذار کند! در برابر سیاستمداران جهانی و ابرقدرتها کاری نتوان کرد و بردی نمیتوان داشت!طبیعی است که باید فساد و آلودگی در جامعه گسترش پیدا کند تا زمینه ظهور حضرت امام غایب(عج) فراهم آید و آن حضرت فقط میتواند دنیا را پر از عدل و داد کند و حکومت الهی و اسلامی تشکیل دهد.اینگونه، تودهها را از رسالت مقدس اسلامی و رویارویی با استکبار جهانی بازمیداشت. این انجمن در مرحلههای بعدی به «انجمن حجتیه» تغییر نام داد و نقشه شوم و استعماری جدایی دین از سیاست را با عمق و گسترش بیشتر و زیرزمینیتر دنبال کرد. اعضای این جمعیت نیز شماری در خدمت رژیم قرار گرفته و از منابع ساواک بودند.
انجمن حجتیه بهخوبی دریافته بود که روح عصیانگر و ماجراجوی جوانان را باید بهگونهای سیراب کرد و به فعالیت مبارزهجویانه سرگرم ساخت تا بتوان گامبهگام آنان را زیرکنترل قرار داد و از سیاست و فعالیتهای سیاسی بهکلی دور داشت؛ ازاینرو مبارزه با بهائیت را در دستور کار خود قرار داد و جار و جنجال گستردهای درزمینه خطر روزافزون «بهاییها» به راه انداخت.در گردهماییها و گفتوگوها با مقامات روحانی، شخصیتهای علمی و فرهنگی و نسل جوان دانشگاهی بهگونهای از خطر حزب بهائیت داد سخن میداد که انگار بهاییها روی دست استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی بلند شدهاند و نبض جهان در دست آنهاست و همه دولتها و ابرقدرتهای جهان زیر سلطه و توانایی آنها قرار دارند و باید ملتهای مسلمان جهان و علمای اسلام و همه روحانیان کشورهای اسلامی با همه نیرو و توان به رهبری انجمن حجتیه برضد «بهاییها» بهپا خیزند و اسلام را از دست آنها برهانند!
تعطیلی یا انحلال انجمن حجتیه؟!
انجمن حجتیه عاقبت پس از گذراندن مراحل مختلف، سرانجام در مردادماه سال ۶۲ پس از اشاره به بیانات امام درباره عملکرد مغایر با اهداف نظام جمهوری اسلامی، تعطیلی فعالیت خود را اعلام کرد.
امام خمینی روز سهشنبه، ۲۱ تیرماه سال 1362 (عید سعید فطر) بدون اشاره به اسم انجمن حجتیه، در بخشی از بیانات خود گفته بود: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد. ما معصیت کنیم که او بیاید؟! این اعوجاجات را بردارید، این دستهبندیها را برای خاطر خدا، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید. در این موجی که الآن این ملت را به پیش میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دستوپایتان خواهد شکست.» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۳۴)
قراین نشان میداد که طرف خطاب این سخنان امام خمینی(ره) «انجمن حجتیه» است؛ لذا مسئولان انجمن، فوری با صدور بیانیهای تعطیلی برنامههای خود را اعلام کردند و حجتالاسلام حلبی بیان کرد: «در چنین حالتی وظیفه شرعی در ادامه فعالیت نیست. کلیه جلسهها و برنامهها باید تعطیل شود…»رسول جعفریان در کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبیسیاسی ایران»، صفحه 376، مدعی است: «امام خمینی(ره) در یک جلسه خصوصی با اشاره به اینکه انجمن خود را تعطیل کرده نه منحل، آن را بیفایده خوانده بود.»اگرچه انجمن حجتیه در آن تاریخ بهصورت رسمی تعطیل شد؛ ولی در عمل جریان فکری انجمن تا امروز باقی ماند که زمینه فعالیتها و تحرکات آن در سالهای بعد را بهصورت پنهانی فراهم کرد و عده باقیمانده هنوز هم با انقلاب زاویه دارند.